بررسي بوجود آمدن يك اتفاق اجتماعي

دوستان عزيز،فكر كنم اين يك پست جنجالي باشد. ولي اميدوارم به حرفهاي من گوش كنيد.
اين پست براي نحوه ي شكل گيري يك عمل اجتماعي و عوامل تاثير گذار بر تشكيل آن نوشته شده است. اميدوارم نحوه ي شكل گيري يك عمل اجتماعي را در مثال زير كه موضوع آن فساد مي باشد،خوب درك كنيد.


بياييم يك جامعه اي را متصور شويم كه در آن فسادي در حال شكل گيري است،در همچنين جامعه اي
۳ دسته از افراد هستند كه عنصرهاي سازنده ي اين تركيب اجتماعي يعني فساد هستند. و من آنها را به ۳دسته ي زير تقسيم مي كنم و معتقدم اگر حتي يكي از اين ۳دسته نباشند، فساد شكل نمي گيرد
افراد گروه۱:پايه گذاران فساد
اين دسته از افراد را همه خوب ميشناسند و مي دانند كه چه خصوصياتي دارند،زياد نيازي به توضيح آنچناني ندارند. پايه گذاران هميشه به فكر آن هدفي هستند كه به خاطر آن هدف، فساد را افتتاح كردند،كه اگر آن هدف را كه عمدتاً پول مي باشد بدست آورد،مي توان بوسيله ي همين هدف،بر عليه خود هدف استفاده برد كه كار خيلي ساده و پيش افتاده اي است،چون هر پايه گذار فساد بالاخره يك نقطه ي ضعفي را داراست كه مي توان آنرا نابود كرد.
نكته:قدرت پايه گذار فساد به مخوف بودنش نيست،بلكه وابسته به ۲گروه زير است.
افراد گروه۲:افراد سودجو و خبرچينان
افرادي سودجو كه نه سرمايه گذار اين فساد هستند و نه كاره ي ديگر اين فساد،ولي به طريقي از اين فساد پول در مي آورند،خبرچينان عزيز نيز كه همه جا حضور دارند و خود را همچون باكتري تجزيه كننده مي دانند كه اگر نباشند طيعت از بين مي رود و احساس مي كنند مسئوليت سنگيني بر دوش دارند. مبحث را اگر بخواهم بيشتر باز كنم،با يك مثال ساده كه همه جا مي بينيد اين كار را انجام مي دهم. آيا تا هم اكنون اسم پليس فاسد را شنيده ايد؟
(پاسخ:بله چرا شنيده، بلكه ديده ايم!) پليس فاسد كسي است كه مي داند يك فسادي در حال رخ دادن است ولي به جاي اينكه جلوي اين كار را بگيرد،از آن به نفع خويش استفاده مي كند و از كله گنده هاي اين فساد پول يا هر چيز ديگري مي گيرد كه به نفعش هست .
افراد گروه ۳:افراد بي گناه
و اما دسته ي آخر كه شايد باورتان نشود.
افراد بي گناه كه در محوطه ي وقوع آن فساد هستند و به اصطلاح آدمهاي خوب هستند ، ولي همين افراد هستند كه فساد را پخش مي كنند؛ چون مي توانند با اتحاد جلوي فساد را بگيرند ولي از ترس انجام نمي دهند. بگذاريد مسئله را برايتان باز تر كنم. مثلاً در يك جنبش سياسي افرادي كه جزء هيچ فرقه اي نيستند يا نظري ندارند و در هيچ جنبشي شركت نمي كنند،سبب مي شوند حكومتي كه مردم از آن راضي نيستند،استوار بماند و به حيات خويش ادامه بدهد كه بر خلاف رفاه مردم يا فرقه اي است.كه البته نمي شود آنها را متهم كرد، ولي از نظر اجتماعي اين گونه افراد ترمز كار حساب مي شوند، كه البته نبايد سيم ترمزها را بريد،بلكه نبايد خودمان پيچ اشتباه برويم كه ناگزير به ترمز باشيم.
اميدوارم از اين پست خوشتان بيايد،چون روي اين پست خيلي زحمت كشيدم و مطالب اين پست الكي نمي باشند. و با نظر دادن زيبايتان به من انتقادات و پيشنهادهايتان را بفرماييد تا ازين به بعد با دستي پر در حضور شما دوستان خدمت كنم.
قربانتان شرلوك