پدر براون(كشيش كارآگاه)

پدر براون

ماجراهاي "پدر براون" توسط "گيلبرت كيت چسترتون" خلق شده است.
ماجراهاي پدر براون جز معدود آثاري هستند كه سبك و اصول داستانهاي جنايي ديگر را رعايت نمي كنند.
سبك حل معما، روايت گري،نحوه ي شخصيت پردازي و غيره اين آثار خيلي خاص هستند.

كارآگاه ما كشيش بود!
پدر براون كشيش كاتوليك و اهل روم است،خپل و عينكي و هميشه كلاهي سياه و عصايي در دست دارد. با صورت گرد و نگاه بچه گانه اش ساده دل و هالو به نظر ميرسد. آن قدر گيج و حواس پرت و دست و پا چلفتي است كه حد و حساب ندارد.
اما جزء اسطوره ها ي ادبيات پليسي و جرم ستيزي به حساب مي آيد.
او با دانش و تكنيكهاي رايج پليسي بيگانه است و هيچ اطلاعي از اين تكنيكها ندارد.
حتي قادر نيست بين اثر انگشت دست و پا فرق بگذارد.
آنچه در حل معما به او ياري ميدهد هم چو شرلوك هلمز عزيز، "عقل سليم" است . قابليت درك بديهياتي كه سايرين بي توجه از كنارش مي گذرند يا نمي توانند بفهمند.
گيلبرت كيت چسترتون،پدر براون را خلق كرد تا بوسيله ي استنتاج هاي فلسفي زيبا وقابل درك تفكري فلسفي را تجسم ببخشد.
(كه نوشته هاي آگاتا كريستي از نظر تجسم فلسفي ضعيف است)

وجود صحنه هاي عشقي در رمان (نقايص و خوبي ها)

درود

در اين پست مي خواهم به احساسات در رمان هاي جنايي بپردازم.
صحنه هاي عشقي در رمان هاي جنايي،عنصري تازه ورود است كه به همت آلفرد هيچكاك
به طور رسمي بنيانگذاري شد. و او با وارد كردن دو زوج هنري در فيلم "سي و نه پله" بيان كرد كه جذابيت فيلم ها و رمان هاي جنايي با افزودن عنصر عشقي خيلي بالا مي رود و بيننده را مجذوب     مي كند.
حتي در آثار كنن دويل نيز عنصر عشق به چشم مي خورد:
در جايي كه خود شرلوك هلمز عاشق يك زن شده است و حتي عكس آن را با خود حمل مي كند. اين عنصر باعث شد تا ما با خواندن آن رمان متوجه بشويم كه شرلوك هلمز آن قدر هم خشك و بي روح نيست و توانست جذابيتي ديگر به آثارش ببخشد.
در رمان هاي جنايي كلاسيك و جديد عنصر عشق ممكن بود انگيزه ي جنايت باشد و داستان فرعي كتاب بر اساس آن شكل گرفته باشد كه در اين گونه رمان ها معمولا، آخر داستان آدم گريه اش مي گيرد و خود را نمي تواند جمع كند، نويسندگان با افزودن اين موضوع توانستند، بي احساس بودن اين گونه رمان ها را جبران كنند كه بسيار كار ساده اي بود.
ولي چرا رمان هاي بي احساس تر هميشه زيبا تر از آب در مي آمدند؟ و رمان هاي جنايي داراي صحنه هاي عشقي رمان را خراب مي كرد؟
چون استفاده از اين عنصر به همين سادگي نيست و نبايد اين عنصر را به عنوان يك اصل قرار داد و از آن استفاده كرد.
براي بهتر شدن رمان هاي جنايي با صحنه هاي عشقي چه كار بايد كرد؟
بايد صحنه هاي عشقي را به عنوان يك انشعاب فرعي انتخاب كرد و داستان بر مبناي آن نباشد.
چگونه مي توان پي برد كه صحنه ي عشقي در يك رمان فرعي است؟
يك راه خيلي ساده دارد و آن هم خذف صحنه هاي عشقي و تصور داستان بدون دو زوج هنري-عشقي در رمان. اين كار باعث مي شود كه فرعيات از اصليات تميز يابند.
در كل اين عنصر فقط بايد به عنوان يك شاخه ي فرعي انتخاب شود كه خواننده فكر كند كه اصلي است ولي در واقع اصلي نباشد.
متشكرم از نظراتتان مرا با نظرات خويش آگاه سازيد و مرا با نقد در اين مطالب ياري دهيد.
قربانتان شرلوك

مسلك آلفرد هيچكاك

درود بر همه ي دوستان حل معما و جنايت 
آلفرد هيچكاك
همان طور كه از تصوير پيداست،مي خواهيم در اين پست به روش داستان نويسي هيچكاك كار گردان پر آوازه ي انگلستاني بپردازيم.
آلفرد جوزف هيچكاك،سومين فرزند ويليام هيچكاك،تاجر ميوه، در ۱۳ اوت در ليتون استون نزديك لندن بدنيا آمد.
هيچكاك جزء معدود نويسندگاني است كه تمام جزئيات صحنه را بازگو مي كند و تصميم گيري را به حال خواننده مي گذارد، روشي كه حتي در داستان هاي آگاتا كريستي نيز رعايت نمي شد.
 عنصر دلهره و ترس را همواره در بيشتر آثار هيچكاك چه سينمايي و چه داستاني مي توان يافت به طوريكه تاثيرات خيلي عميقي بر ذهن خواننده مي گذارد.
جنايت هايي كه توسط هيچكاك طراحي مي شود تقريبا بي عيب و نقص و عاري از ايرادات پزشكي مي باشد.
تنها ايرادي كه مي باشد: راوياني هستند كه بيشتر راجع به شخصيت خودشان صحبت مي كنند و كمي آزرده مي باشد،ولي هيچكاك،آنقدر داستان را واضح مي كند كه دروغ هاي راويان نيز در مورد خويش آشكار مي شود و اين رمز موفقيت در نوشتن داستان جنايي مي باشد.
به نظر من دوستان عزيزي كه مي خواهند با سبك هيچكاك آشنا شوند بايد كتاب:
                                             معماي آرومونت
را بخوانند
مي توان به جرئت گفت كه هيچكاك توانسته با قدرت تحليلي خويش پا به پاي آرتور كنن دويل هم برسد.
قربانتان شرلوك